یک نمونه از داستان های کتاب :
مرد موقع برگشتن به اتاق خواب گفت :« مواظب باش عزیزم ، اسلحه پر است .»
زن که به پشتی تخت تکیه داده بود گفت :« این را برای زنت گرفته ای؟ »
« نه ، خیلی خطرناک است ، می خواهم یک حرفه ای استخدام کنم .»
« من چطورم ؟ »
مرد پوزخندی زد :« بامزه است ، اما کدام ********ی برای آدم کشتن یک زن استخدام می کند ؟»
زن لب هایش را مرطوب کرد ، لوله اسلحه را به طرف مرد گرفت .
« زن تو » .
با تشکر از شما
لطفا از دیگر مطالب وبلاگ دیدن فرمایید